یادداشت های یک گمشده

در اینجا یک گمشده می خواهد لحظاتی و مکان هایی که در آنها گم شده بود را ثبت بکند ...

یادداشت های یک گمشده

در اینجا یک گمشده می خواهد لحظاتی و مکان هایی که در آنها گم شده بود را ثبت بکند ...

گم شدن !!

گم شدن همیشه تداعی کننده حالت آشفته ای از یک فرد است که نمیتواند وضعیت بودنش را به خوبی تشریح بکند ... گم شدن انواع و اقسام دارد و می تواند در برخی حالات لحظات کوتاهی را تبدیل به ماجراجویی و ... بکند و همچنین می تواند لحظاتی هر چند کوتاه فشار مضاعفی روی اعصاب و فکر گمشده وارد نماید چه بسا این لحظات کوتاه بسیار شکننده باشند !! 

ما در حال ادامه دادن به مسیری هستیم و میدانیم هدفمان کجاست ؛ این هدف ممکن است آشنا باشد و یا اینکه ناآشنا !؟!؟ آشنا زمانی ست که قبلا از این مسیر به آنجا رفته ایم و ناآشنا زمانی ست که برای اولین بار اقدام می کنیم و نسبت به وجود هدف صرفا دانش داریم ( مثلا از روی نقشه می رویم !! ) بدلایلی در یک دوراهی یا فرعی اشتباه می پیچیم و از یک منطقه ناشناس سر درمیآوریم ... اولین فکری که از مغزمان عبور می کند این است که گم شده ایم !! حتی در بهترین شرایط مکانی و زمانی نوعی آشفتگی به سراغمان خواهد آمد ، این آشفتگی می تواند حاصل نتیجه گیری های واقعی باشد ؛ مثلا از دست دادن زمان و پیامد های آن و یا نوعی ترس واقعی از موقعیت ناشناخته ی پیش آمده !! و هم اینکه می تواند ناشی از نتیجه گیری های فکری و اخلاقی باشد ؛ که باز می تواند نوعی ترس از چیزی که نمی دانیم وجود خارجی دارد یا نه و یا اینکه این گم شدن چقدر به شخصیت اجتماعی ما صدمه خواهد زد ، دیگران چه خواهند گفت !؟ این آشفتگی ها می توانند در یک لحظه کوتاه و یا در دراز مدت با ما باشند ...  

حالت عادی گم شدن که از دست دادن موقعت آشنا بدلیل انحراف و یا تغییر ناخواسته در مسیر حرکتی ست با بازگشت به مبداء انحراف و ادامه مسیر قابل جبران است ... در این حالت با اینکه از عنوان گم شدن استفاده می کنیم ولی بیشتر عدم آگاهی نسبت به موقعیت جدید است و برگشت پذیر می باشد ،‌ادامه دادن به چنین وضعیتی برای یافتن راهی نو برای رسیدن به موقعیت قبلی شاید منجر به گم شدن واقعی گردد !! 

این مطالب نشان دهنده حالاتی از گم شدن ملموس برای هر شخص می باشد ولی حالات ناملموسی از گمشدن نیز وجود دارد که گم شدن های فکری محسوب می شوند ... ما با خواندن یک نظریه و یا دکترین در یک فضای فکری جدید وارد می شویم که ابتدائا گمان می کنیم فضای امن و سالمی ست ... پس از مدت کوتاهی پی می بریم که این فضا بدلایلی برای ما خوب نیست ، و مطلوب برای ما نمی باشد دقیقا همان حالت از آشفتگی برای زمان کوتاهی سراغ ما می آید و همچنانچه اشاره رفت راه برون رفت را انتخاب می نماییم ... بازگشت به ابتدای مسیر و یا ادامه دادن برای خروج از مرحله و فضای فوق که در حالت اول امکان رهایی بیشتر از حالت ادامه دادن برای خروج از فضای فوق غیر از راهی که آمده ایم (‌در این حالت امکان گم شدن وجود دارد !! ) در حالت دوم ما می توانیم از فضای فوق خارج شویم ولی تضمینی وجود ندارد که به شرایط قبلی برگردیم و شاید از یک فضای سوم سردربیاوریم که مصداق گم شدن باشد !! 

تمام این مراحل که گفته شد انواعی از گم شدن های خارجی بودند و در آنها مرکز خود فرد بعنوان کسی که دارد به قضیه گم شدن از بیرون نگاه می کند درنظر گرفته شده است  !! اما نوعی از گم شدن وجود دارد که حالت فلسفی دارد و مربوط به خود شخص می باشد در این حالت نوع سوالاتی که می شود ربطی به مختصات خارجی ندارد ... و شاید هم از این مختصات خارجی بعنوان نمادهایی استفاده گردد ... در این حالت مسایل خارجی بصورت عادی در نظر گرفته شده و تغییراتی که در شخصیت رخ می دهد تداعی کننده نوعی از گمشدگی خواهد بود !! برای این منظور شاید مثال هایی مانند تشکیل خانواده ،‌ اشتغال ، تفریحات و سرگرمی ها ،‌ اندیشه ها ،‌ تخیلات و ... باندازه کافی روشن باشند . برای نشان دادن و تصویر سازی از این نوع گمشدگی کافیست مرکزی به نام من با هشیاری کامل خود را کنترل نماید و به تمام رفتار خود دقیق و حساس باشد ... رفتارهای عمومی و خاص در فعالیت های عمومی و یا خاص و جبهه گیری های عمومی و یا خاص باعث می شوند تا مسیر های حرکتی تعریف و انتخاب ها صورت پذیرد !! و در این میان امکان گمشدن نیز همیشه وجود خواهد داشت . شاید بصورت ساده تر بتوان این گونه گفت که یک من حاضر خواهیم داشت که شامل تمام شخصیتی ست که خودمان در آن تعریف می شویم با همه ی داشته هایمان و یک من ناظر که چیزی نیست جز یک مشاهده کننده بر رفتارهای من حاضر !!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد